سرخط خبرها

برای خاک تشنه ایران

  • کد خبر: ۲۰۳۳۸۴
  • ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۶
برای خاک تشنه ایران
خط و خبر رسیده که پنج سد آبی بزرگ مملکت در وضعیت بحرانی هستند و میزان آبی که در خویش دارند به یک پنج رسیده، زمین خشک است و تشنه، چه کرده ایم خانم جان با این خاک؟

تصدقت گردم
نقره جانم، خط و خبر رسیده که پنج سد آبی بزرگ مملکت در وضعیت بحرانی هستند و میزان آبی که در خویش دارند به یک پنج رسیده، زمین خشک است و تشنه، چه کرده ایم خانم جان با این خاک؟ چه کرده ایم که ابر‌ها هم قهر کرده اند و سری به قلات و صحاری و باغات ما نمی‌زنند، یا ممالک همسایه جادو جنبلی کرده اند و پولوتیکی زده اند که ابردزدی کنند خدا عالم است.

قاعده ندارد خانم جان! قاعده ندارد اینکه درست آن سوی مرز چهار متر برف بیایید سه مقابل قدآدمیزاد و آن وقت این سمت مرز تو بگو یک آفتابه آب هم از دست آسمان نمی‌چکد؟ شما بفرما چه منطق دارد که دریاچه وان غرقابه رحمت الهی باشد و در ارومیه مظلوم دریاچه رسیده باشد به کف و حالا عده‌ای کامیون کامیون نمک کفش را هم جارو کنند و بفروشند؟ چه می‌کنیم با این خاک؟ خدای ارحم الراحمین را قسم بدهیم که ما و رجال سیاسیون را ببخشاید، قسم بدهیم که بر اطفال و اشجار و حیواناتمان رحم کند، آب را هیچ گونه نمی‌شود جبران کرد، تشنگی فلج می‌کند و این اصلا قابل جبران نیست.

خانم جانم شما بفرمایید آقاجانتان که با حضرات حکومت، آب از یک پارچ می‌خورند و نان از یک تنور، به محضر آقایان برسانند باید رعیتی باشد و نفس بکشد که برآن حکم برانید، باید قوم و قبیله‌ای باشد که بتوانید بر ایشان امر و نهی کنید. اینترنتش را گران کنید، مالیاتشان را بالا ببرید، این گونه که پیش می‌رود همه ما می‌میریم و خودتان می‌مانید و خودتان. آب را خودتان هم نیاز دارید! خودتان هم تشنه می‌شوید! نمی‌شوید؟

کار مملکت داری خانم جان کفش خریدن و بربری خریدن نیست، که تنگ شد و بیات گشت بیندازی دور و یکی دیگر! یک امضا، یک مجوز ممکن است با آینده مملکت کاری کند که دشمن خونی با آدم نمی‌کند. رفتار خدای ارحم الراحمین را در قرون گذشته و ایام ماضیه با قوم عاد و ثمود و لوط می‌نگیریم و می‌بینیم او که قادر مطلق بود با آن قوم گناهکار آن نکرد که بعض تصمیم‌های رجال سیاسی گذشته و اکنون این سرزمین با مردم نجیب خویش و خاک و جغرافیا و جنگل و مرتع و دشت و بیابان می‌کند.

چاه‌ها را عمیق حفر کردیم که به آب برسیم، زمین را پوک کردیم و زمین فرو نشست. جنگل را قتل عام کردیم و میان زادگاه یوز و کل و قوچ جاده کشیدیم و شد اینکه می‌بینیم.

خانم جانم ما که در یک از سه پایانی عمرمان نفس می‌کشیم و این چهار صباح هم هر جور باشد می‌گذرد، ولی خدا را خوش نمی‌آید که روی گنج خوابیده باشیم و کاسه چه کنم دست بگیریم.

به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->